در کوفه چه بسیار بودند شیوخ و اصحاب امیرالمومنین و پیامبر که چه رشادتهایی برای اسلام نموده بودند و سالها برای مظلومیت شیعه علی (علیه السّلام) صورت خود را با سیلی سرخ کرده بودند و مورد رجوع سایر شیعیان و ارادتمندان علی(علیه السّلام) در حوادث بودند ولی وقتی مسلم جوان به کوفه آمد ولی بود و واجب الاطاعه ،و چه کردند رجال و خواص و سیاسیون کوفه؟؟؟؟؟؟؟؟
کوفه که به خاطر نهضت براى مسلم «وطن» شده بود، اینک به غربت تبدیل شده است و مسلم، غریبى در وطن! مسلم براى یافتن خانهاى که شب را به روز آورد و در پناه آن، مصون بماند، در کوچهها غریبانه مىگشت و نمىدانست به کجا مىرود.
سر از محله بنى بجیله درآورد. همه درها بسته بود و هر کس، سوداى سلامت و آسایش خویش را در سر داشت.
زنى به نام طوعه، جلوى خانهاش ایستاده، نگران و منتظر پسرش بود. طوعه شیعه و هوادار مسلم بود، اما این غریب را نمىشناخت. مسلم، جلو رفت و سلام داد و آب خواست....
زن آب آورد. مسلم نوشید و ظرف را به طوعه باز پس داد. زن ظرف را در خانه گذاشت و برگشت. دید که این مرد، همچنان ایستاده است. زن پرسید:
- مگر آب نخوردى؟
- چرا.
- پس به خانهات و نزد خانواده خودت برو!
- ....
- گفتم برخیز و به خانه خویش برو! بودن تو در این جا براى من خوب نیست، من راضى نیستم.
- من که در این شهر خانه و کسى را ندارم!
- مگر تو کیستى و از کجایى و... .؟
- من مسلم بن عقیلم... آیا ممکن است نیکى کنى؟ شاید روزى بتوانم جبران کنم!
طوعه وقتى مسلم را شناخت، او را به درون منزل دعوت کرد و با نهایت احترام و خضوع، از او پذیرایى کرد.
این زن فداکار، که به مردان پیمان شکن و سست عنصر و ترسو درس شهامت و وفا مىآموزد، دین خویش را به مکتب و راه حسین(علیه السّلام) ادا کرد و به وظیفهاش در قبال سفیر و نماینده آن حضرت در نهضت، عمل نمود و در خدمتگزارى مسلم از هیچ چیز کوتاهى نکرد.